دارتان: کتاب شعر قارن سوادکوهی
نویسنده:
قارن سوادکوهی
امتیاز دهید
از شعر سگرمه های اندوه:
حالا به هر چه به فکر فرو می رود، فکر می کنم
به اندوهی که لای موهای تو می پیچد و باز نمی ماند
به رد گریه بر سگرمه های تو هنگام تلخی - تلخی ایام
به شیر دوشیدن مادرم
هنگامی که از گاوهای گرسنه به صحرا پناه می برد
به رد بخیه بر شانه های پدر
وقتی معدن هنوز
مکعب های ذغال و خستگی را از تنش به در می کرد
دیگر
به فکر امیدی از آینده را در همین گذشته پنهان نمی کنم...
بیشتر
حالا به هر چه به فکر فرو می رود، فکر می کنم
به اندوهی که لای موهای تو می پیچد و باز نمی ماند
به رد گریه بر سگرمه های تو هنگام تلخی - تلخی ایام
به شیر دوشیدن مادرم
هنگامی که از گاوهای گرسنه به صحرا پناه می برد
به رد بخیه بر شانه های پدر
وقتی معدن هنوز
مکعب های ذغال و خستگی را از تنش به در می کرد
دیگر
به فکر امیدی از آینده را در همین گذشته پنهان نمی کنم...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دارتان: کتاب شعر قارن سوادکوهی
با او نفسی کجا نشیند،
او را به کدام دیده جوید،
با او غم دل چگونه گوید،
از بیم رقیب و ترس بدخواه،
پوشیده بنیم شب زدی آه،
چون شمع به زهر خنده میزیست،
شیرین خندید و تلخ بگریست ،
گل را به سرشک میخراشید ،
وز چوب رفیق میتراشید ،
میسوخت به آتش جدائی،
نه دود در او نه روشنائی ،
آیینه درد پیش میداشت، مونس ز خیال خویش میداشت